دنيا در شتاب است فكر نكنيد با ايستادن شما دنيا مي ايستد. براي كمال بايد حركت كرد حتي با سرعت موچه.
همه مي دونن كه رويا چيه (رويا دختر همسايه تون و نمي گم بابا جون)
رویاها(dreams) تجربه تصاویر، صداها و سایر حواس خیالپردازی شده حین خواب میباشند. معمولاً محتوا و مضامین رویاها خارج از کنترل رویا بین است، البته به استثنای رویاهای روشن(LUCID DREAMS) که درآن رویابین هوشیارانه در می یابد که در حال رویابینی است و قادر به تغییر حقایق پیرامون خویش و کنترل جنبه های گوناگون رویا میباشد. قویترین رویاها و آنهایی که یادآوری شان آسان است در مرحله پنجم خواب یا همان رم(REM) دیده میشوند.
رویا چیست؟
رویا چیست؟ برای این سوال به سختی می توان پاسخی تک جمله ای پیدا نمود. با این حال باید بتوانیم بر خصیصه ی اساسی رویاها تاکید کنیم. احتمالا خصیصه ی اساسی چیزی است که در تمام رویاها مشترک است.
اولین چیزی که قطعا در تمام رویاها مشترک است این است که ما در جریان رویاها، خواب هستیم. رویا دیدن آشکارا فعالیت ذهنی در حین خواب است. چیزی که از جهاتی با فعالیت ذهنی در حالت بیداری شباهت هایی دارد ولی از سوی دیگر، با تفاوت های بزرگی نیز تمییز داده می شود. رویا می تواند ما را از خواب بیدار سازد؛ اغلب وقتی خود به خود یا به اجبار از خواب بیدار می شویم حس می کنیم رویا دیده ایم. پس به نظر می رسد رویاها حالت حد واسط بین خواب و بیداری باشند. در این جا توجه ما معطوف خواب می شود. خوب، خواب چیست؟
خواب مسئله ای فیزیولوژیکی یا بیولوژیکی است که هنوز در مورد ماهیت آن اختلاف زیادی وجود دارد. خواب حالتی است که در آن نمی خواهیم چیزی از جهان خارجی بدانیم و توجهمان را از جهان خارجی برمی گردانیم. و با کناره گرفتن از جهان خارجی و دور نگه داشتن خود از تحریکات آن به خواب می رویم. همچنین وقتی به خواب می رویم که از تحریکات آن خسته شده باشیم. پس وقتی می خواهیم بخوابیم به جهان خارجی می گوییم: « مرا آسوده بگذار، می خواهم به خواب بروم.» برعکس، بچه ها می گویند: « هنوز نمی خواهم بخوابم؛ خسته نیستم و می خواهم کارهای دیگری هم بکنم.» بنابراین به نظر می رسد هدف بیولوژیکی خوابیدن تجدید قوا، و ویژگی روان شناسانه ی آن، به تعلیق درآمدن توجه به جهان خارجی باشد. ارتباط ما با دنیایی که ناخواسته به آن پا گذاشته ایم به گونه ای است که به نظر می رسد تاب این که آن را بلاانقطاع تحمل کنیم، نداریم. پس هر از چند گاهی به این حالت یا اقامت در رحم برمی گردیم. به هر صورت شرایطی که برای خود مهیا می کنیم بسیار به شرایط درون رحمی شباهت دارد: گرم، تاریک و دور از تحریکات محیطی. برخی از ما در حالت خواب طوری می چرخیم و فشرده می شویم که وضعیتی بسیار مشابه آن حالتی که در رحم داشتیم پیدا کنیم. چنین به نظر می رسد که دنیا هنوز حتی ما بزرگسالان را به طور کامل به مالکیت خود درنیاورده و فقط دو سوم ما را از آن خود کرده است؛ یک سوم بقیه ی ما هنوز به دنیا نیامده است.
هر صبح که از خواب برمی خیزیم گویی مجددا متولد شده ایم. در حقیقت وقتی می خواهیم از حالت مان بعد از خواب صحبت کنیم می گوییم انگار دوباره به دنیا آمده ایم. ( تصادفا وقتی چنین چیزی را می گوییم، به احتمال، فرض بسیار غلطی در مورد احساسات عمومی نوزادی تازه تولد یافته داریم چرا که برعکس، محتمل به نظر می رسد که او در حال از سر گذراندن احساسات بسیار نامطلوبی باشد.
نظرات شما عزیزان:
|